ژوانژوان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

روزهای زیبای من

کیاشا پادشاه فصل ها و یه آبانی عزیز دیگه...........

امروز هم تولد  امیر حسین عزیزه هم تولد نی نی کوچولو برادر زاده نو قدمم که تا کمتر از نیم ساعت دیگه دنیا میاد الهی ... طفلک معصوم ما.............. این دنیا جای باشه برات پر از شادی خنده و شادمانی ..تنت همیشه سلامت  در کنار هیوای عزیز و علی مهربون ..... کاش بودیم و این قصور ما رو ببخش به قول امیر حسین تولد یه بچه تا 6 ماه آدم رو شارز میکنه کاش.......... میتونستیم که باشیم . تولدت مبارک کیاشا ی عزیز و خداوندا به ما صبر عطا کن  یا یه کم از غرور آبان ماهی های ما کم کن....... من که به شخصه  مخلص این آخریش هستم .
25 آبان 1392

قاطعیت در کلام یه دختر 17 ماهه

چند روزی به خاطر تعطیلات عاشورابه صورت دربست در اختیار هم بودیم خوبه که ما در روز ساعاتی رو کنار هم نیستیم وگرنه بد جور کلاهمون توی هم میرفت ............. دخترک 17 ماهه من ...(نه دخترک 17 ماهه ما) چنان چشم در چشم به من خیره میشه و برای نخوردن شام قاطعانه میگه نه ....مع  مع  که من همون جور خیره و مات بهش نگاه میکنم البته خیلی سخته دراین شرایط کنترل کردن خنده( من و امیر حسین چون به او هم ندا میدم عکس العمل نشون نده که خوشش بیاد و تکرار کنه)  ولی فکر کن که دختر من با اون قاطعیت از حرفش پایین بیاد. حالا منظور از مع : پستونک محترمشه که دائم در حال چک کردن اونه ببینه بهش وصله یا که نه..و در صورت لزوم باید بهش وصل باشه حتی اگه نخوره....
25 آبان 1392
1